عشق یکی یه دونه ی من خوش اومدی
حـِـ ـکایت رِفاقَت مَن بآ تـ ـو
حِکآیــَ ـــت قَهــ ـــوهـ ایست
کِ اِمروز بِ یـــآد تـ ـــو
تَلـ ٌـــخِ تَلـٌ ــخ نوشیدَمــ ـ !
کهــ بـ ـآ هَر جــُ ــرعهـــــ
بِسیــ ـآر اَندیشیدَم کِ این طـَ ـعٌمـٌــ رآ دوسـ ـت دآرَم یآ نـَــ
و آنقَـ ـــدر گیــ ــــــــر کَردَم بِین دوست دآشٌـــتَن و نَدآشٌتَنـــ
کِ اِنتـ ـِـــظـار تَمآم شُدَنـــَـش رآ نَدآشٌــ ــتَم
وَ تَمآم کِ شــُ ــد فَهمیدَم
بـــــــــــــآز هَم قَهــ ٌـــوهـ میخوآهِــم
!!!حتـ ــی تَلـٌ ـخِ تَلـٌ ــخ
نظرات شما عزیزان:
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
شیرین عسل 

ساعت17:00---30 بهمن 1392
20000000000000000000000.gif)
پاسخ:مرسی
.gif)
پاسخ:مرسی
شیرین عسل 

ساعت9:32---19 بهمن 1392
انســــــــــــان
خداوند بود و من و تو
تنهای تنها
ساقه ات در تمام وجود خاکی ام ريشه
دوانده بود که آن ناشناس از راه رسيد
تو را چيد و با خود به آن شب خيس پراز شهوت برد
در زير پيکر سنگين آن ناشناس از فرط لذت و درد !
به خود می پيچيدی
که ناگهان
قطرات خون ساقه معصومت را آلود
و آن هنگام بود که ريشه نيمه جانت خشکيد
و علفهای هرز وجود خاکی مرا پر کرد
عشق برای هميشه مرد....
و خداوند برای آن ناشناش نام انسان را برگزيد
خداوند بود و من و تو
تنهای تنها
ساقه ات در تمام وجود خاکی ام ريشه
دوانده بود که آن ناشناس از راه رسيد
تو را چيد و با خود به آن شب خيس پراز شهوت برد
در زير پيکر سنگين آن ناشناس از فرط لذت و درد !
به خود می پيچيدی
که ناگهان
قطرات خون ساقه معصومت را آلود
و آن هنگام بود که ريشه نيمه جانت خشکيد
و علفهای هرز وجود خاکی مرا پر کرد
عشق برای هميشه مرد....
و خداوند برای آن ناشناش نام انسان را برگزيد
نوشته شده در سه شنبه 15 بهمن 1392| 3 نظر
ساعت
7:41 توسط ROGHAYEH SADAT
آخرين مطالب
Design By : MohammadDesign.IR |